دست بالای ایران در تنش های منطقه ای

محمد شفیعی نواز/ مدیرمسئول
درست در زمانی که جمهوری اسلامی ایران بر اساس بازخوانی و باز تعریف دکترین حکمرانی مبتنی بر تسهیم همه ایرانیان در قدرت حاکمه، شروع به انجام اصلاحاتی در روابط بین بخشی داخلی و ترمیم روابط آسیب دیده خارجی خود نمود. رژیم صهیونیستی که دست حاکمان ایران را خوانده بود بدون درنگ و در اقدامی بزدلانه دست به تله گذاری چند مرحله ای نمود تا با ترور اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس آن هم در خاک ایران، چالشی بزرگ و دست اندازی سخت و مانعی عظیم پیش روی دولت جدید نهد. دولتی که با شعار تنش زدایی منطقه ای و بین المللی سعی در بهبود وضعیت حکمرانی در بیرون از مرزها و کاهش تحریم ها و بهبود معیشت و پر نمودن شکاف های اجتماعی حاصل از برخی اتفاقات سالیان اخیر، پای در سپهر سیاسی ایران نهاد.
تا پیش از این همه حاکمان منطقه، تئوریسین های نظامی و به اتفاق همه سیاسیون در دول غربی و حتی دولت های دوست و همراه، متفق بر این امر بودند که جمهوری اسلامی ایران بدون حمایت متحدان منطقه ای و جبهه مقاومت، توان رویارویی با تهدیدات رژیم صهیونیستی را ندارد و قطع بازوان نظامی و سیاسی ایران در منطقه را که همان متحدان جبهه مقاومت بودند، راه چاره تضعیف ایران می دانستند و با این درک، پس از ناکامی در حماس زدایی، حزب الله لبنان را هدف قرار داده و با ترور دبیر کل این جنبش، سعی در انحراف افکار عمومی از ناتوانی به رسیدن به اهدافش در غزه داشت و از سویی به عنوان قطعه ای از پازل زمانی اش جهت خلع ید ایران در منطقه به این موضوع نگاه می کرد.
تکه بعدی پازل، ناتوانی ایران در پاسخ و عدم توان کشور در حمایت موثر از متحدانش و ایجاد شکاف بین این جبهه ها و جمهوری اسلامی ایران بود تا پس از آن به سراغ ایرانی بیایند که دست بسته و ناتوان از انجام عملیات علیه رژیم صهیونیستی است و فرصت تاریخی برای امتیاز گیری و دیکته برنامه ها و اهداف خود بر ایران به دست آورده بودند.
ایرانی که حالا با تضعیف شدید جبهه مقاومتی که در کوتاه مدت دچار از هم فروپاشی ظاهری کادر رهبری و با کاهش شدید قدرت عملیاتی اش روبرو بود و نمی توانست جبهه دفاع و نبرد را به مرزهای لبنان و سوریه و فلسطین بکشاند، ولی درست در همین اثنا ، ایران با حمله مستقیم به پایگاه “نواتیم” به عنوان امنیتی ترین پایگاه خاورمیانه، انهدام سامانه های راداری پیکان ۲ و ۳، تحقیر گنبد آهنین و فلاخن داوود و وارد آوردن ضربات مرگبار به این اماکن و اصابت نزدیک به ۸۰ درصد موشک های شلیک شده به سرزمین های اشغالی، بدون حضور و همراهی جبهه مقاومت و دیگر متحدان منطقه ای اش، عدم وابستگی به هر جریان بیرونی را به رخ کارشناسان نظامی جهان کشید.
این موضوع از آنجا قابل توجه تر می شود که این حمله توسط بخش کوچکی از توان نظامی ایران آن هم با موشک های رده ۲ صورت پذیرفت و نیروهای نظامی کشور استفاده از موشک های با تخریب بسیار و قدرت رادار گریزی بیشتر را در دستور کار قرار ندادند تا برای حملات بعدی سوپرایزهای ویژه تری داشته باشند.
اکنون رژیم صهیونیستی با وجود سانسور شدید تبعات حمله ایران به سرزمین های اشغالی، آسیب پذیری شدید خودش را به خوبی درک کرده و متوجه این امر گردیده که نمی تواند به گنبد آهنین، فلاخن داوود و سامانه های راداری دیگر به همراه حمایت های آمریکا و کشورهای عضو ناتو، تکیه و اعتماد کند که یکی نتایج اصلی آن، تردید جدی و ترس و وحشت روز افزون نسبت به انجام هرگونه عملیات حمله مستقیم به ایران است.
موضوعی که کم کم به بهانه اصرار و خواهش دول منطقه، از انجام آن سرباز خواهد زد و نهایتا به شکل بسیار محدود و غیر مرگباری بصورت فرمالیته صورت خواهد پذیرفت.
با به هم ریختن معادلات فعلی منطقه از بعد نظامی و سیاسی، انجام خطبه نصر و فضای حمایتی از همه طیف های سیاسی، حالا ایران دست برتر در مدیریت فضای سیاسی و نظامی منطقه را داراست؛ هر چند منطقه آبستن حوادث بسیاری است.